سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشکیات
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:10بازدید دیروز:3تعداد کل بازدید:18403

ثاقب :: 86/10/6::  9:56 عصر

چند روز پیش مشرف شده بودم به محضر حضرت استاد راهنمای پروژهام جهت ارایه توضیح در باب برخی مسایل مربوط به پایاننامه. مشغول بحث با استاد بودم که دوسهتا از بچهها وارد اتاق شدند و از استاد تقاضای توصیهنامههایی رو کردند که ایشان از قبل قولش رو بهشون داده بود (توصیهنامه یا  recommendation letterبرگهای است که در آن یک استاد که دارای مرتبه علمی بالایی است دانشجویش را برای ادامه تحصیل به دانشگاه مقصد معرفی میکند) البته من از قبل در جریان اقدامات این رفقا برای ترک ایران بودم، اما وقتی استاد روی صفحه مانیتورش فولدری رو باز کرد که در اون دهها مورد از این توصیهنامهها به دانشگاههای مختلف دنیا دیده میشد انگار که یک پارچ آب سرد روی سرم ریختند، و بعد که دیدم اون رفقا هرکدامشان از چندتا استاد توصیهنامه دارند تازه متوجه شدم که برخی اساتید علاوه بر تدریس مسئولیت خطیر خیرات کردن جوانان تحصیلکرده را نیز به دوش میکشند!! بدتر از اون اینکه، این روزها که برای انجام کارهای فارغالتحصیلی توی دانشگاه به شغل شریف امضاگیری اشتغال دارم، متوجه شدم تقریباً اکثر رفقایی که بچههای قویو مستعدی بودند و فارغالتحصیل شدند، به همین ترتیب یا رفتند یا عازمند، از دانشگاههای درجه یک آمریکا و کانادا بگیر تا دانشگاههای درجه چند هند و مالزی. و باز بدتر از همه اینها اینکه تنها چیزی که سیستم از خروج این افراد میدونه اینه که یک فرد بیست و چهارپنج ساله از ایران رفت!!! همین و فقط همین!!؟ و اصلاً کاری نداره که این فرد کی بود؟! چرا رفت؟! چرا به احتمال زیاد دیگر حاضر به برگشتن نیست؟! و هزارتا چرای دیگه؟؟ .......................... شایدم من نمیفهمم و اگر این دوستان از ایران تشریف ببرند خیلی از اونهایی که متولی امور جوانان هستند به روح پدر و مادر مسئولین کشورهای خارجی رحمت بفرستند که با قبول کردن این عزیزان بار مسئولیت رو از دوش آقایان بر میدارند!!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

18403

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
کشکیات
::اشتراک::